دهه پایانی قرن سیزدهم آبستن حوادث متعددی در داخل و خارج کشور بود که منجر به اتفاقاتی گردید که آغازگر عصر جدیدی در تاریخ معاصر ایران شد. در این سالها با پایان جنگ جهانی اول و پیروزی نیروهای متفقین وضعیت ایران بسیار آشفته بود. سربازان انگلیسی در مناطق مختلف کشور حضور چشمگیر داشتند که خود باعث از میان رفتن حاکمیت و استقلال ملی شده بود. درداخل تضاد سیاسی، آشفتگی و فقر اقتصادی، ناامنی و فساد و بی لیاقتی فراگیر بود، در عین حالیکه در اطراف کشور نیز معادلات سیاسی در حال تحول بودند. در این میان شاید مهمترین عاملی که میرفت تا قریب یک قرن آینده تحولات سیاسی کشور را متاثر سازد و ایران را جولانگاه زورآزمایی دولتهای خارجی کند به قدرت رسیدن بلشویکها در روسیه بود.
میرزا کوچک جنگلی با هدف رهایی کشور از زیر سلطه قدرتهای خارجی و فساد داخلی جنبش مسلحانهای با عنوان جنبش جنگل را در منطقه گیلان آغاز کرده بود. این جنبش که قبل از به قدرت رسیدن بلشویکها در روسیه شروع شده بود ولی سیر حوادث بگونهای پیش رفت که در مرحلهای این حکومت نوپا برای قدرتنمایی در مقابل انگلیس به حمایت از این جنبش برخواست و متولی ایتلافی بین میرزاکوچک خان و گروهی مارکسیست به رهبری حیدرخان در آذربایجان شد و متعاقب این موضوع این جریان با حمایت مادی و معنوی شوروی رشت را اشغال و استقرار جمهوری انقلابی را اعلام کرد. این واقعه و بی نظمیها و درگیرهای قومی در گوشه و کنار کشور که به دلیل ضعف حکومت مرکزی در حال گسترش بود و مهم تر آن فقر گستردهای که از سالهای پس از جنگ در کشور فراگیر شده بود نارضایتی عمومی در کشور ایجاد کرده بود.
بامداد سوم اسفند ۱۲۹۹ نیروهای قزاق به فرماهدهی رضا خان سوادکوهی بدون اینکه با مقاومت جدی از سوی نیروهای ژاندارمری و پلیس مواجه شوند وارد تهران شده و صبح تهرانیها با مشاهده نیروهای قزاق در گوشه و کنار شهر عملن شهر را در اشغال نیروهای قزاق مییابند. در طی دو روز پس از کودتا نزدیک به ۲۰۰ نفر از شاهزادگان و افراد صاحب منصب پس از مشروطیت دستگیر و در مقر اصلی کودتا (باغ ملی) بازداشت میشوند. در بین بازداشتشدگان افرادی چون شاهزاده فرمانفرما (عبدالحسین میرزا) و پسرانش (نصرتالدوله و …) سید حسن مدرس، محمد ولیخان تنکابنی (سپهسالار اعظم)، ملکالشعرای بهار، فرخی یزدی، تیمورتاش، میرزاهاشم آشتیانی و … دیده میشوند. هدف اصلی سیدضیاالدین طباطبایی، مغز متفکر کودتاچیان، از دستگیری طیف گستردهای از رجال سیاسی از قشرهای مختلف در وهله اول جلب نظر عامه مردم برای نشان دادن مخالفت خود با رجال سیاسی وابسته به دربار و در عین حال جلوگیری از فعالیت مخالفان است.
در تحلیل حوادث منجر به کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ تقریبا همه محققین متفقالقول هستند که نابسامانی سراسری در کشور نقش بسزایی در وقوع این کودتا داشت. این محققان در عین حال در خصوص نقش نیروهای خارجی و خصوصن انگلستان در حوادثی که در این دوران در کشور بوقوع پیوست اتفاق نظر دارند. در سالهای پس از جنگ حفظ منافع انگلستان در ایران و منطقه متضمن ثبات اقتصاد سیاسی در ایران بود که عملن با توجه به شرایط پیش گفته امکان تحقق آن وجود نداشت. به همین منظور با کابینه وثوقالدوله وارد مذاکراتی شد و قراردادی را برای کمک فنی و همکاریهای اقتصادی به امضا رساند که به عنوان قرارداد ۱۹۱۹ شهرت یافت و موجی از مخالفت بین مردم و سیاسیون برانگیخت که مفاد قرارداد را خاینانه و نافی حاکمیت ملی میدانستند. هرچند در این خصوص دکتر کاتوزیان معتقد است که
رد قاطعانه قرارداد بوسیله جامعه سیاسی ایران چندان بر نص صریح یا حتی محتوای قرارداد متکی نبود و چه بسا بیشتر آنهایی که آن را توطیهای بزرگ علیه حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران میدانستند، از محتوای آن اطلاع چندانی نداشتند.
البته ایشان نیز اذعان دارند که حرکتهای دیگری که از سوی انگلیس در منطقه و ایران انجام میشد داعیههای خیرخواهانه این کشور را در مورد ایران کاملن بی اعتبار کرده بود. اما آنچه مسلم است اینکه مراد از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ که شاید وزارت خارجه انگلیس طراح اولیه آن نبوده باشد ولی این امر روشن است که فرمانده نیروهای انگلیسی در منطقه، ژنرال آیرونساید، در طراحی و اجرای آن دست داشته و شخصن رضا خان را برای اجرای این عملیات برگزیده بود.
سیدضیا که پس از اشغال تهران از سوی احمدشاه به عنوان نخست وزیر منصوب شد در هنگام تشکیل حکومت جدید مدعی شد که با پایان بخشیدن به هرج و مرج داخلی، ایجاد دگرگونی اجتماعی و نجات کشور از اشغال بیگانه دوره رستاخیز ملی را آغاز خواهد کرد. قرارداد ۱۹۱۹ باطل شد، پیمان دوستی میان ایران و شوروی امضا و مقدمات تخلیه گیلان از ارتش سرخ فراهم گردید. به این ترتیب علیرغم لغو قرارداد ۱۹۱۹ عملن جوهر قرارداد یعنی برقراری ثبات سیاسی در ایران بگونهای که منافع امپراطوری برییتانیا در منطقه تهدید نشود، محقق گردیده بود.
این مجموعه اقدامات و ژست ملی گرایانه دولت باعث شده بود تا دولت جدید مورد اقبال بسیاری از فعالان سیاسی جوان از جمله عشقی و عارف که جزو مخالفین سرسخت قرارداد ۱۹۱۹ بوده و به همین خاطر به زندان نیز افتاده بودند، قرار گیرد. هر چند دولت سیدضیا دولت مستاجل بود و در فاصله کوتاهی از نظرها افتاد و شاه در نهایت دست به دامان رضاخان (اینک ملقب به میرپنج) شد و سیدضیا توسط رضاخان برکنار شد.
* نفرات درتصویر: کابینه سید ضیاء الدین طباطبایی (از سمت چپ، ردیف جلو): رضاخان، مسعود کیهان، سرهنگ گلیروپ (فرمانده سوئدی ژاندارمری)، سید ضیاءالدین طباطبایی، حسین دادگر، حسن مشار، علی ریاضی، کاظمخان سیاح.